هرچی بخوای این تو هست... |
امویان از دودمانهای تاریخی اسلامی بودند. اینان برای نخستین بار خلافت را تبدیل به سلطنت موروثی کردند. این دودمان از قبیله قریش و از طایفه بنیامیه بودند. امویان از سال 661 تا 750 میلادی به عنوان خلفای امپراتوری تازه تاسیس اسلامی در دمشق حکومت کردند و اولین سلسله موروثی را در تاریخ اسلام پدید آورند. قلمرو تحت حکومت آنها از مشرق تا هند و از مغرب تا شبه جزیره ایبریا گسترده بود. بعد از سقوط حکومت امویان در شرق به وسیله عباسیان آنان در اندلس (اسپانیا) امارت کوردوبا را بنا نهادند که از سال 756 تا 1031 حکومت کرد و این حکومت از سال 929 میلادی به نام خلافت بود. در باب ریشه این قوم باید گفت که آنها همچون پیامبر اسلام از مردی به نام عبدالمناف از طایفه قریش نشأت میگیرند. از دو پسر این شخص یکی به نام هاشم جد خاندان هاشمی و پیامبر بود و دیگر عبدالشمس پدر امیه که جد خاندان بنی امیه بود. در ابتدای قرن هفتم میلادی اعقاب امیه یکی از خانوادههای پرنفوذ اعراب مکه بودند. در این زمان بود که پیامبر اسلام ظهور کرد. هنگامی که پیامبر اسلام در سال 622 هجری به مدینه هجرت کرد و در پی آن نبردهایی با مکیان داشت اعضای خانواده امویان در سمت سپاه مکه بر علیه پیامبر میجنگیدند. از این میان ابوسفیان بن حرب پدر معاویه اولین حاکم امویان رهبری سپاه مکه را بر عهده داشت. ابوسفیان در نهایت در برابر سپاه مسلمانان ناتوان شد و کمی قبل از فتح مکه توسط مسلمانان ناگزیر به دین اسلام درآمد. در نهایت این تغییر جهت باعث شد که امویان بتوانند در سیاست آینده حکومت اسلامی- عربی نوپا نقش مهمی بازی کنند. به این شکل که معاویه پسر ابوسفیان کمی بعد به عنوان کاتب وحی درآمد. بعد از وفات پیامبر اسلام معاویه در نبردهای سپاه اسلام علیه امپراتوری روم شرقی شرکت کرد و در نتیجه پاداشت خود را به عنوان حاکم سوریه یا شام آن زمان دریافت کرد. در سال 644 میلادی عثمان بن عفان که از خانواده امویان بود به عنوان خلیفه انتخاب شد. عثمان بر خلاف سایر افراد قبیله خود از همراهان اولیه پیامبر اسلام بود و در هجرت او از مکه به مدینه حضور داشت. هنگامی که وی مناصب حکومت را در حکومت تقسیم میکرد خاندان خود (امویان) را بر سایر مردم ترجیح داد و همین امر موجبات شورش علیه حکومت او را فراهم آورد که در نهایت به قتل وی در سال 656 میلادی یا 35 هجری قمری در مدینه منجر شد. در پی او علی بن ابیطالب امام اول شیعیان که داماد و پسرعموی پیامبر اسلام بود به خلافت برگزیده شد. نخستین خلیفه اموی معاویه فرزند ابوسفیان بود. او در زمان عمر خلیفه دوم فرمانروای شام گشت. در زمان خلافت عثمان که از خویشان او بود، قدرت بسیار زیادی پیدا کرد. با کشته شدن عثمان با علی بیعت نکرد و تا علی زنده بود با او بر سر خلافت مسلمانان جنگید. پس از مرگ علی در کوفه، به نبرد با حسن بن علی پرداخت و سرانجام خلافت را به چنگ آورد و شهر دمشق را پایتخت خود و خاندانش ساخت. معاویه نخستین کسی بود که سیاست جانشینی پسر به جای پدر را در خلافت به راه انداخت. پس از او یزید پسرش خلیفه مسلمانان شد. از کارهای او نبرد با حسین بن علی و رویداد کربلا و حمله به مدینه و مکه بود. پس از وی پسرش معاویه? دوم سر کار آمد ولی پس از چهل روز کناره گیری کرد و اندکی پس از آن درگذشت. با کناره گیری و مرگ وی در میان خاندان اموی درگیری افتاد و شورشهایی که به پا شده بودند فراگیرتر شدند؛ عبدالله بن زبیر در مکه و مختار ثقفی در کوفه به پا خاستند و گروهی از امویان شام نیز فرمانبردار عبدالله بن زبیر شدند. سرانجام عبدالملک بن مروان به کمک حجاج بن یوسف ثقفی شورشیان را سرکوب کرد و حجاج را به فرمانروایی ایران و عراق گماشت. حجاج برای پایداری امویان کوششهای فراوان نمود و بسیاری از مخالفان را کشت یا به زندان افکند. امویان در زمان خلافتشان سرزمینهای بسیاری را به چنگ آوردند و بارها شورشهای ایرانیان را سرکوب نمودند؛ تا اینکه ابومسلم سردار ایرانی عباسیان آنان را سرنگون ساخت و عباسیان با نیرنگ خلافت را از آن خود کردند[1][2][3] دیندارترین خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز بود. واپسین خلیفه اموی مروان بن محمد بود که به دست یاران ابومسلم خراسانی کشته شد. امویان فرمانروایانی بیش از اندازه عربگرا بودند. سختگیریهای آنان بر نژادها و اندیشه و آیینهای گوناگون مردم زیر ستم ایشان را به ستوه آورده بود که سرانجام پایههای لرزان فرمانرواییشان را فروریخت. منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:35 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
خلفای راشدین اصطلاحیاست که از سوی مسلمانان سنی در اشاره به چهار شخصی که پس از مرگ محمد به خلافت رسیدند، به کار میرود. این چهار تن به ترتیب عبارتاند از: ابوبکر، عمر، عثمان و علی. اهل سنت با اعتقاد به مرجعیت صحابه و اجماع آنان درباره خلفای راشدین، شرایط و شیوه استقرار خلفای چهارگانه را نمونه آرمانی و مشروع دولت اسلامی میدانند[1]. ابوبکرنوشتار اصلی: ابوبکر
اول خلیفه از خلفای راشدین (10 ق. هـ - 13 هـ)، نام کامل وی عبدالله بن عثمان بن عامر بن عّمرو بن کعب ابن سعد بن تَیم بن مُرة بن کعب بن لؤّی القرشی التیمی. کنیه اش «ابوبکر الصدیق» بن ابی قحافة، نام مادرش أم الخیر سلمی بنت صخر بن عامر بن کعب بن سعید بن تیم بن مُرة. ابوبکر در سال 573 3 سال بعد از عام الفیل در مکه متولد شد. او 3 سال از محمد کوچک تر بود و پس از ابوذر غفاری اولین مرد بالغی بود که به محمد ایمان آورد[نیازمند منبع] و مسلمان شد. عایشه همسر پیامبر اسلام دختر وی میباشد. عمرنوشتار اصلی: عمر
دومین خلیفه (از 13 تا 23) نام کامل او عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن رباح بن عبدالله بن قُرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤّی بن غالب القرشی العدوی، و کنیه? وی «ابو حفص». مادرش حنتمة بنت هاشم بن المغیره بن عبدالله بن عمر بن مخزوم. او درسال 581 میلادی در مکه متولد شد. عمر در سال ششم بعثت در حالیکه 26 سال داشت ایمان آورد و مسلمان شد. حفصه همسر پیامبر اسلام دختر وی میباشد. عثماننوشتار اصلی: عثمان
سومین خلیفه (23 ق هـ - 35 هـ)، نام کامل او عثمان بن عفان بن أبی العاص بن امیه بن عبد شمس بن عبد مناف القرشی الأموی. نسب او و پیغمبر در عبد مناف به هم میرسند. مادرش أروی بنت کریز بن ربیعه بن حبیب بن عبد شمس بن عبد مناف. مادر بزرگش البیضاء بنت عبدالمطلب عمه محمد. کنیتش «ابی عبدالله و ابی عمرو». او در سال 576 میلادی شش سال بعد از «عام الفیل» در شهر الطائف متولد شد. و بدلیل ازدواجش با دو دختر محمد «رقیه» و «أم کلثوم» لقب ذوالنورین یافت. علینوشتار اصلی: علی
چهارمین خلیفه (35 ق هـ - 40 هـ)، نام کامل او علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مُرة بن کعب بن لؤّی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمة بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. مادرش فاطمه بنت اسد. داماد و پسر عموی محمد. کنیهاش «ابو الحسن» و «ابو السبّطین»؛ او در سال 600 میلادی در مکه متولد شد. علی که نوجوانی به سرپرستی محمد بود، اولین نوجوان ایمانآورده به محمد است [2][3][4][5][6]. در مورد سن او در زمان بعثت پیامبر، از حدود ده الی پانزده سال در کتب تاریخی گمانه زنی شدهاست [7][8][9]. فاطمه دختر محمد، همسر وی میباشد. شیعیانشیعیان نیز این واژه را میپذیرند اما آن را منحصر به کسانی میدانند که به اعتقاد آنها خلفای حقیقی پیامبر و حقیقتاً رشد یافتهاند. که شامل دوازده امام به اعتقاد آنها معصوم میشوند.[10][11][12] تایم لاینلطفاً توحه کنید که سالهای خلافت دقیقاً مصادف با اولین روز سال جدید نیستند پانویس
منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:27 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
تأثیراتِ حمله? اعراب به ایران از نظرِ مورخین، خاورشناسان و نویسندگان: دین و مذهب [ویرایش]
علم و فرهنگ [ویرایش]
خطّ و زبان [ویرایش]
منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:18 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
نوشتار اصلی: کتابسوزی در ایران
نویسندگان ایرانی از جمله محمد معین[73] و عبدالحسین زرین کوب[74] در مورد کتابسوزی در جندی شاپور پس از فتح ایران توسط اعراب سخن راندهاند. از جمله منابع مورد اشاره همه این نویسندگان، کتاب مقدمه ابن خلدون است. در کتاب مقدمه که مهم ترین تاریخ اسلامی درباره جهان پیش از دوران مدرن است[75]، درباره کتابسوزی مسلمانان در ایران چنین آمدهاست:
فرانز رزنتال استاد پیشین زبانهای سامی و زبان عربی[77] در دانشگاه ییل، اسلام شناس[78] و مترجم کتاب مقدمه، در پانوشت این گفته ابن خلدون مینویسد «این روایت دیگری از یک افسانه معروف است که بر طبق آن عمر دستور ویرانی کتابخانه اسکندریه را داد»[79]. برنارد لوئیس در مقالهای ضمن بی اعتبار خواندن کتابسوزی اعراب در اسکندریه با اشاره به تشابه این روایت ابن خلدون با روایتی که در آن نقل شده عمر فرمان به تخریب کتابخانه اسکندریه دادهاست، میگوید: «تاریخنگار قرن چهاردهم، ابن خلدون، داستان تقریبا یکسانی را راجع به ویران کردن یک کتابخانه در ایران به دستور خلیفه عمر مطرح کرده که نشان از ویژگی عامیانه آن دارد» [80]. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت (1336)، درباره کتابسوزی اعراب در ایران میگوید:[81]
زرینکوب در کتاب کارنامه اسلام (1348) کتابسوزی اعراب در تیسفون را نفی میکند:
او نهایتا در کتاب روزگاران (منتشره در سال 1373) با باز تأیید این امر که روایت کتابسوزی در تیسفون چندان قدمت ندارد، با اشاره به روحیات هیجانی فاتحان، احتمال رخ دادن این مساله را منتفی نمیداند. [83] در دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات، جلد سیزدهم، درباره کتابسوزی کتابخانهها در ایران چنین آمده:[84]
دکتر سیلمز در تحقیقی که در سال 2005 در ژورنال آمریکایی علوم اجتماعی اسلامی چاپ شد با اشاره به سالم ماندن دانشگاه گندی شاپور در حمله اعراب به ایران مینویسد[85]:
تورج دریایی استاد کرسی ایران باستان در دانشگاه کالیفرنیا ارواین با اشاره به اینکه در دنیای علمی نباید دستخوش احساسات و جهانبینی شد مینویسد:
وی دلیل در دست نبودن کتابهای ایران باستان را تغییر زبان علمی رایج در ایران پس از حمله اعراب و بلا استفاده ماندن کتابهای نوشته شده به زبان پهلوی میداند.[86]
منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:16 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
اعراب از واژههای جزیه و خراج برای مالیات استفاده میکردند. متون قدیمی این دو کلمه را بجای هم و برای یک معنا استفاده میکنند، اگر چه بعدها استعمال آنها متفاوت شد.[65] تاریخچه و نحوه تکامل مالیات جزیه بسیار پیچیدهاست. اما چیزی که واضح است این است که اعراب از ساکنان شهرهای فتح شده انتظار داشتند به آنها مالیات بپردازند. دریافت مالیات از نقطه نظر فاتحان اثباتی مادی بر تسلط بر مناطق فتح شده بود، و از نقطه نظر ساکنان ادامه فرایند پرداخت مالیاتی بود که به رژیمهای قبلی میدادند، بود.[66] بگفته مورخین مسلمانان تا حد زیادی سامانه مالیاتی ساسانیان و امپراتوری روم شرقی را حفظ کردند؛ واژه جزیه از واژه پهلوی گزیتک گرفته شده که مالیاتی بود که بر طبقههای اجتماعی پایین در زمان ساسانیان اعمال میشد و اشراف، روحانیون، دهقانان، و دبیران از آن معاف بودند.[65] کلود کائن معتقد است که این لغت ریشه آرامی دارد.[66] تنها اشاره مبهم قرآن به «خراج» در آیه مؤمنون 72 است، و تنها اشاره آن به «جزیه» آیه توبه 29 است: «با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانیدهاند حرام نمیدارند و متدین به دین حق نمیگردند کارزار کنید تا با [کمال] خواری به دستخود جزیه دهند». بگفته پال هک و کلود کائن این آیه شکل اخذ مالیات بصورت جمعی را پیشنهاد میکند و نه مالیات بر تک تک افراد (اگرچه روایات از زمان محمد نشان میدهد که میزان این مالیات کلی میتوانست به تعداد افراد جامعه بستگی داشته باشد).[67][66] پال هک معتقد است که اعمال مالیات بر تک تک افراد، و نه بصورت جمعی از تاثیرات سامانه مالیاتی ساسانیان بودهاست. منطق دریافت جزیه علامت تسلیم بودن غیرمسلمانان و همچنین تعهد فاتحان بر محافظت نظامی از مردم در مقابل حملات گروههای دیگر بود.[68] تغییری که اعراب نسبت به دوره ساسانیان ایجاد کردند عدم اجبار اقلیتهای مذهبی به خدمت در ارتش بود.[69] همچنین به نظر میآید که در ابتدا میان پرداخت مالیات جزیه و طبقه اجتماعی رابطهای بوده و پرداخت آن شخص را در طبقه پایین کشاورزان قرار میدادهاست و بنابراین پرداخت این مالیات حالت تحقیرآمیز داشتهاست.[68] در واقع بخش انتهایی آیه 29 سوره توبه «با خواری به دستخود جزیه دهند» بصورت تاریخی بگونههای مختلفی تعبیر شده و برخی از مفسرین متاخر روشهای تحقیرآمیزی را در هنگام دریافت مالیات ذکر کردهاند. اما در زمان فتوحات و در اوایل اسلام که حکومت در قدرت بود و خطری آن را تهدید نمیکرد، فقها برخوردی انسانی تر داشته و بیشتر به بخش مالی و عملی دریافت مالیات اهمیت میدادند. در مورد اینکه معنی آیه 29 سوره توبه برای اولین مخاطبانش چه بوده و به چه گروه افرادی اعمال میشده اختلاف نظر است، اما برداشت سنتی مسلمانان آن را به تمامی زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان اعمال میکرد.[70][71] در ابتدای فتوحات مالیات اکثرا از طریق اجناس و یا برده پرداخت میشد، و نه از طریق پول.[72] منبع:wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:15 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
منبع:wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:14 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
اصلی ترین منبع تاریخی برای فتوحات پس از نهاوند در ایران البلاذری است که اصلیتش ایرانی است. نوشتههای دیگری که در دست است در تکمیل مشاهدات بلاذری مفید هستند.[12]
روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام میکردند. این مورد خصوصا در مورد فارس درست بود که مکررا در آن قیام صورت میگرفت. در این میان آذربایجان با بقیه استانها تفاوت داشت که بصورت کلی آرام بود و تنها چند شورش کوچک در آن اتفاق افتاد.[14] قیامها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومتهای محلی قوی و مکرر بود. برخی از نواحی چند بار شورش کردند. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.[13] تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگانهای اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود.[51] در زمان خلافت عثمان و علی قیامهای محلی و یا امتناع از پرداخت مالیات سریعا تلافی میشد.[13]
منبع:wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:13 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
در طول یک دهه، مسلمانان موفق به فتح سرزمینهای وسیعی از امپراتوری ایران و روم شده بودند. آنچه بیش از همه چیز شگفتی محققان غربی هنگام مطالعه فتوحات را بر میانگیزد سرعت و موفقیت آن است؛ سنت اسلامی آن را نشانهای از حقیقت ادعای اسلام و هدایت خدا تفسیر کردهاند.[34] مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کردهاند:
منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:12 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازهای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته? بسیار بر جای نهادند.[33]
منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:11 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران مورخان دلایل متعددی را ذکر کردهاند.
اندکی پس از فوت محمد، ابوبکر لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره در عراق (که تحت نفوذ ساسانیان بود) فرستاد که منجر به فتح این شهر گشت. ریچارد فرای معتقد است که انگیزه اولیه حمله اعراب به عراق فتح و یا حکومت کردن نبوده بلکه کسب غنایم بودهاست؛ و انگیزه گسترش دین اسلام در مقاطع بعدی ظاهر میشود. چشمانداز کسب غنایم باعث شد که برخی از اعراب عراق و عربستان به مسلمانان بپیوندند. اما اعراب اکثریت مسیحی درون شهر حیره در مقابل مسلمانان مقاومت کردند که به عقیده فرای دفاع از خود بوده و نه طرفداری آنها از ساسانیان. در زمان خلافت عمر ایرانیان لشکری فراهم کرده و در جنگ پل مسلمانان را به سختی شکست داده و در سال بعد حیره را مجددا بازپس گرفتند. عمر نیروی جدیدی برای یورش به عراق اعزام کرد که منجر به بازپس گرفتن حیره شد.[8] ساسانیان که نسبت به خطر اعراب آگاهی پیدا کرده بودند لشکر سلطنتی را تحت فرماندهی رستم فرخزاد به نبرد با اعراب فرستادند (نبرد قادسیه). تخمین میزان لشکریان دو گروه آسان نیست. بگفته ریچارد فرای احتمالا ایرانیان از اعراب بیشتر بودند اما نه در آن حدی که منابع مینویسند. در این جنگ اعراب پیروز شده و رستم فرخزاد کشته شد.[8] چندین هزار نفر از ایرانیان در جنگ علیه ساسانیان همراه اعراب بودند.[27] پس از نبرد قادسیه که نواحی جنوبی بینالنهرین را در اختیار اعراب قرار میداد، تیسفون (مداین)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و یزدگرد سوم به شمال شرق ایران فرار کرد.[9] بگفته زرینکوب «کسانی که نمک را از کافور نمیشناختند، و توفیر بهای سیم و زر را نمیدانستند از آن قصرهای افسانه آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهادند.» این غارت فاتحان دنباله غارت لشکریان یزدگرد هنگام گریز بود.[28] مقاومتهای محلی در عراق کم و کوتاه مدت بود. بسیاری از اعراب از شبه جزیره عربستان به مناطق حاصلخیز عراق مهاجرت کردند. در بسیاری از موارد مالیاتی که اعراب وضع میکردند از مالیات دوره ساسانی کمتر بود. اعراب سپس به آرامی خوزستان را فتح کردند، که مقاومت محلی بیشتری از خود در مقایسه با نواحی دیگر بین النهرین نشان داد.[8] خوزستان در سال 642 سقوط کرد.[29] بگفته التون دانیل عمر علاقهای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت.[9] بگفته عبدالحسین زرینکوب فتح ایران و دنبال کردن یزدگرد گزینهای غیر قابل اجتناب برای اعراب بود زیرا ترس از این میرفت که یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او لشکری تازه نفس آماده کرده و عراق را باز پس بگیرد.[30] التون دنیل اضافه میکند که برخی از رهبران محلی ساسانی ارتش عمر را اذیت میکردند و بعلاوه برخی از لشکریان عمر بدنبال کسب غنایم بیشتر بودند.[9] در سال 642 آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند و ولایت ماد (یا عراق عجم) سقوط کرد. یزدگرد به پارس بازپس نشست.[29] پس از نبرد نهاوند، حکومت مرکزی ساسانی قابلیت مقاومت در مقابل اعراب را نداشت، اگر چه یزدگرد هنوز در تلاش برای جمعآوری سپاه بود. از طرف دیگر با ورود اعراب به ایران، ایرانیان زیادی به لشکر آنها میپیوستند.[13] با کشتهشدنِ عمر به دست یکی از اسیران بهبردگیگرفتهشده? ایرانی به نام پیروز، وقفهای چندساله در فتوحات اعراب پدید آمد. سرانجام پارس به سال 650 میلادی گشوده شد. یزدگرد که نتوانسته بود کاری از پیش برد به ولایت شرقیتر خراسان گریخت. مرزبان مرو حضور یزدگرد را گرامی نداشت و در صدد جانش بر آمد. یزدگرد متواری شد. عاقبت، چنان که در تاریخ معروف است پادشاه درمانده? ساسانی، بهنشناس، بر دست آسیابانی در مرو کشته شد؛ به سال 651 میلادی.[10] کشته شدن یزدگرد به معنی سقوط کامل ساسانیان بود.[31] فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایتهای شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت میکردند. باقیمانده? خاندان یزدگرد به چین گریختند. امپراطور چین مر ایشان را گرامی داشت و دولت در تبعید را به رسمیت شناخت. کوششهای پسران یزدگرد در بازپسگیری ملکِ پدری راه به جایی نبرد. جملگی در چین ماندگار شدند، آتشکدهها بر آوردند و عاقبت در غربت بمردند. گورهای شماری از ایشان و دیگر ایرانیانی که مهاجرت کرده بودند امروز در چین باقیاست.[32] در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوههای افغانستان شدند.[20]
منبع:wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 6:9 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
|