سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هرچی بخوای این تو هست...
 
قالب وبلاگ
مظفریان
پادشاهی

737/1335832/1393
قلمرو مظفریان، 737 قمری - 832 قمری
حد متوسط قلمرو آل مظفر[1]
پایتخت شیراز
دین شیعه
ساختار سیاسی پادشاهی
امیر امیر مبارزالدین محمد
  شاه شجاع
  قطب الدین شاه محمود
  نصرت الدین شاه یحیی
تاریخچه  
 - تأسیس 737/1335
 - انقراض 832/1393

مقبره شاه شجاع مظفری در شیراز

آل مظفر سلسله‌ای بود که در قرن هشتم هجری بیشتر بر جنوب ایران و گاه بر تمام ایران بزرگ بجز خراسان حکومت می‌کرد.

سرسلسله این دودمان امیر مبارزالدّین محمد بود. اجداد او از اهالی دهستان باستانی نشتیفان از توابع شهرستان خواف بودند. پدر او که امیر مظفر نام داشت نزد پادشاهان مغول به مراتب بالایی رسید. پس از مرگ پدر، امیر مبارزالدین محمد مورد توجه سلطان ابوسعید قرار گرفت و منصب پدر را به انضمام فرمانروایی یزد یافت.

پس از ابوسعید که مغولها ضعیف شدند، امیر مبارزالدین به فکر استقلال و جهانگشایی افتاد. او در سال 741 کرمان و در 754 شیراز را به متصرفات خود افزود و شیخ ابواسحاق اینجو فرمانروای شیراز را که سرداری لایق و دانشمند بود به قتل رسانید. حافظ در یکی از غزلهای مشهورش به سوگ ابو اسحاق می‌پردازد. [2]

مبارزالدین به دلیل تندروی‌هایی که می‌کرد سرانجام به دست پسرانش شاه شجاع و شاه محمود و خواهرزاده و دامادش شاه سلطان اسیر و کور گردید و سپس در سال 765 از دنیا رفت. پس از او فرزندش شاه شجاع به پادشاهی رسید و مشهور است که وی استبداد پدرش را از میان برداشت.

از دیگر پادشاهان این دودمان مجاهدالدین سلطان زین‌العابدین و شاه منصور بودند. شاه منصور در جریان حمله تیمور لنگ به شیراز کشته شد و باقی خاندان آل مظفر نیز در قمشه به دست تیمور قتل عام شدند.

فرمانرواها [ویرایش]

منابع [ویرایش]

  1. آنچه در این نقشه با عنوان ملوک لار، شبانکاره، هرمز و اتابکان لر بزرگ و گاه کوچک، دیده می شود و نیز احتمالاً ملوک زرنج، از اتباع سلاطین آل مظفر بودند. شاهان اینجو نیز به زودی به دست سلاطین آل مظفر برافتادند. نیز بخش های بزرگی از مستملکات چوپانیان و آل جلایر تا بغداد و شروان به قلمرو آل مظفر افزوده شد.ملوک سربدار نیز در اواخر کار گرچه خراجگزار آل مظفر نبودند، اما حکومت از دست شاه شجاع داشتند
  2. «Shiraz»(انگلیسی)‎. دانشنامه? ایرانیکا. بازبینی‌شده در 29/5/2009. 
  • مقدمه حافظ، نوشته تیمور برهان لیمودهی
  • تاریخ مفصل ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه (1347)، عباس اقبال آشتیانی
  • منبع: wikipedia.org

[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:18 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

سربداران نام نهضتی در ایران، در قرن هشتم هجری بود.

تاریخچه [ویرایش]

پس از یکصد و بیست سال استیلای قوم تاتار و مغول بر ایران و بسیاری از مناطق آسیا، قیامی مردمی در باشتین و سبزوار خراسان علیه ظلم و تعدی حاکمان مغول و عاملان آنان به وقوع پیوست. از تلاش پیگیر رهبران آزاده این قیام، منجر به تشکیل حکومت مستقل ملی و شیعه مذهب ایرانی در خراسان شد. مهم ترین ویژگی‌های این حکومت عبارت بود از: تنفر و انزجار از عنصر مغولی و تثبیت ایدئولوژی تشیع امامی.

رهبران جنبش [ویرایش]

شیخ خلیفه مازندرانی پایه گذاز و رهبر جنبش سربداران بود که مردم را تشجیع کرد و به مبارزه با حکومت مغول می‌پرداخت که بعدها این امر به دست شیخ حسن جوری افتاد.

حاکمان [ویرایش]

نخستین حاکم سلسله? سربداران، «عبدالرزاق باشتینی» بود که به مدت دو سال و چهار ماه حکومت کرد. پس از وی، «برادرش وجیه الدین امیر مسعود» به حکومت رسید.[1]

هنگامی که سربداران توانستند بر حاکم مغولی خراسان پیروز شوند حکومت مستقلی ترتیب دادند و سبزوار را مرکز خود ساختند.

امیرمسعود [ویرایش]

امیرمسعود با این که در مردم داری و مبارزه با حاکمان مغول و تثبیت حکومت سربداران، دارای موفقیت‌های بالایی بود، لیکن به خاطر اختلاف با شیخ حسن جوری و توطئه در قتل او، پایگاه مردمی خویش را از دست داد و حکومتش به تدریج رو به ضعف نهاد. به همین جهت سپاهش در نبرد با امرای مازندران متحمل شکست گردید و خود وی کشته شد.

بعد از امیرمسعود [ویرایش]

پس از مرگ امیر مسعود، 10 تن دیگر از این سلسله به حکومت رسیدند که معروف‌ترین آنها عبارتند از:

  • شمس الدین علی
  • خواجه یحیی کرابی
  • خواجه علی مؤید.

پایان سلسله سربدران [ویرایش]

فقیه نامور شیعه شهید اول، معاصر با خواجه علی مؤید بود که در پی دعوت خواجه از وی، کتاب شریف «اللمعه الدمشقیه» را در فقه امامی تدوین و به همراه نماینده‌ای به سوی خواجه علی مؤید در سبزوار فرستاد. سرانجام در پی هجوم «امیر ولی» به سبزوار و محاصره? چهار ماهه? این شهر در سال 783 قمری، خواجه علی مؤید، دست نیاز به سوی «تیمور لنگ گورکانی» دراز کرد، و از او یاری خواست. با تسلیم شدن خواجه علی مؤید به تیمور لنگ، پرونده? حکومت سربداران نیز برای همیشه بسته شد و منطقه? خراسان پس از 46 سال رهایی از یوغ استعمار مغولان، مجدداً مقهور و مغلوب آنان گردید.

تصوف و سربدران [ویرایش]

با آن که تصوف در ایران مدت‌ها صورت مقاومت منفی با وضع اجتماعی موجود داشت و به همین دلیل پس از مدتی حق حیات در جنب متشرعه یافت، با این حال پس از هجوم مغول و تاخت و تاز تیموریان و هنگامی که فقر و فاقه توده‌های مردم را در جامعه قرون وسطائی قرون هفتم و هشتم هجری از پای درمی آورد، دراویش در سبزوار و مازندران و آذربایجان جنبشی را که از یک طرف علیه حکام مغول و از طرف دیگر ضد فئودال‌ها و اشراف و روحانیان بود، رهبری کردند. در سال 738 ه. ق. سربداران سبزوار را بتصرف در آوردند و علیه مغولان مکرر جنگیدند و دامنه حکومت خود را تا مازندران و گرگان توسعه دادند. سربداران دعوی داشتند که می‌خواهند کاری کنند که حتی یک تاتار تا قیام قیامت خیمه در خاک ایران نزند. به قول مؤلف روضات الجنات این گروه را از آن جهت سربداران گویند که گفتند: «اگرتوفیق یابیم دفع ظلم ظالمان کرده باشیم والا سر خود را بردار ببینیم که دیگر تحمل تعدی و ظلم نداریم». سربداران مدت پنجاه سال در سبزوار و نواحی مجاور آن حکومت کردند.

حاشیه [ویرایش]

قیام سربداران با آن که جنبشی محلی بود و مدت زیادی دوام نیافت، اما در تاریخ ایران اهمیتی خاص دارد، زیرا در پی این قیام و با نیرو گرفتن از پیروزی‌های آن بود که در نقاط دیگر نیز مردم روستاها سرکشی آغاز کردند. استقرار دولت مرعشیان در مازندران را باید یکی از بارزترین پی آمدهای حکومت سربداران دانست. امرای سربداران در اداره حکومت با یکدیگر اختلاف بسیار داشتند و بسیاری از آنان با توطئه یاران خود را از پای درآمدند. با این همه در مدت کوتاه حکومت ایشان، آبادانی بسیار صورت گرفت و خرابی‌های حمله مغول تا حد زیادی جبران شد. امیران سربدار در پی بهتر کردن زندگی روستائیان و طبقه محروم شهر بودند و به نوعی مساوات در تقسیم عواید و ثروت عمومی اعتقاد داشتند.

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:16 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

چوپانیان (آل چوپان) حکومت قرن هشتم (738-758ق) در قسمتی از ایران.

سلسه‌ای از امرا که پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مغول در قسمتی از ایران حکومت کردند. مؤسس آن امیرشیخ حسن کوچک پسر امیر تیمورتاش بن امیرچوپان سلدوز است و پس از او برادرش، ملک‌اشرف حکومت کرد. خاندان چوپانی منحصر به همین دو تن است.

شیخ حسن(738-744ق) [ویرایش]

شیخ حسن اولین امیر چوپانی بود که بیشتر مورخان او را گرداننده حکومت و ابوسعید را بازیچه دست وی می‌خوانند. بعد از مرگ ابو سعید در 13ربیع الثانی 736، ایلخانان رو به سقوط می‌رفتند و بر اثر همین اتفاقات شیخ حسن از فرصت استفاده کرده حکومتی در بخشی از ایران تشکیل داد. وی در 744ق به دست زن و چند تن از کنیزانش کشته شد.

ملک اشرف (744-758ق) [ویرایش]

ملک اشرف فردی مال اندوز و سفاک بود و در دوران حکومتش تبریز دچار وبای شدیدی شد و از اعتبار افتاد. علمای تبریز که از ظالمیت او به تنگ آمده بودند، به نزد جانی بیگ حاکم مغول دشت قبچاق رفتند و از او کمک خواستند. جانی بیک به تبریز لشکر کشید و در جریان تعقیب وگریزهایی ملک اشرف را اسیر و به اسرار حاکم شروان کشتند.

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:16 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

ملوک الطوایفی در ایران در پایان عهد ایلخانان [ویرایش]

بلیه مغولان و حکومت ایلخانان در ایران، دوره‌ای از افول و انحطاط ایرانیان را به همراه آورد. زوال اخلاق و معنویات و رواج دکان ریا و میدان دار شدن مدعیان و متشبهان و کارگزاران ناشایست و مال اندوز، بر پریشانی اوضاع و نابسامانیهای اجتماعی هر چه بیشتر می‌افزود. در پایان روزگار ایلخانان و ضعف و زوال قدرت آنان، سرزمین ایران، شاهد ظهور دوباره ملوک‌الطوایفی در عرصه فرمانروایی از یک سو و نهضت‌های مردمی و انقلابی با ماهیتی ضد دولتی از سوی دیگر شد. نهضت سربداران، جنبش سمرقند و نهضت عامّه، جلوه‌ای از روح مردم به تنگ آمده از اوضاع بود.


هلاکو خان پسر بزرگ چنگیز و بنیان گذار ایلخانیان

تصمیم ایران به عدم بازگشت به دنیای مغولان [ویرایش]

با آن که بعد از ایلخانان دولت کوته عمر چوپانیان و سلاله ماجراجو و بی ثبات ایلخانیان، توانستند دست کم برای مدتی کوتاه تفوق عنصر مغول را در عرصه رویدادهای سیاسی ایران حفظ نمایند، اما اعاده آن قدرت برای مغولان دیگر ممکن نشد. ادامه پاره‌ای از شیوه‌های حکومت و یاساهای مغول در قلمرو کوچک طغاتیموریان جرجان، و در دستگاه آل کرت و آل مظفر هم به پایندگی و بقای دنیای چنگیز خانی کمکی نکرد. هر چند ایران تا نیل به یکپارچگی و استقلال، هنوز راه درازی در پیش داشت، اما بازگشت به دنیای مغول هم، دیگر برایش تصور کردنی نبود. حتی تیمور، که با یورشهای خونین و وحشیانه‌اش، یک چند خاطره دوران چنگیز را باز به یاد آورد، موفق نشد آن دوران را از نو برقرار سازد. با اینحال، از پایان عهد ایلخانان تا عهد تیمور، نوعی ملوک الطوایفی در ایران ادامه یافت که دوام آن تقریباً سراسر کشور غرق در جنگهای محلی، هرج و مرجهای اداری و اغتشاشهای ناشی از ناامنی گردید، و غلبه جهل، فساد، ریا و دروغ را در تمامی رویدادهای عصر آشکار ساخت.

ملوک الطوایفی عصر مغول و نزاع‌های حکمرانان محلی [ویرایش]


هلاکو خان و ملکه مسیحی‌اش دوقوز خاتون

این ملوک الطوایفی که سراسر ایران زمین را دچار اغتشاشهای طولانی ساخت، خاندانهای گوناگون محلی را در برابر یکدیگر به پیکار واداشت. پیکارهای میان فرمانروایان محلی، باعث غارتها و کشت و کشتارهای بسیاری در آبادیها، شهرها، و ولایات گوناگون شد. این شهرها و ولایات هر از چندی دست به دست می‌گردیدند. از این میان؛ چوپانیان در آذربایجان و اران و ولایات جبال، جلایریان در عراق عرب و بعدها در تمامی قلمرو چوپانیان، طغا تیموریان در جرجان و خراسان غربی، آل کرت در هرات و خراسان شرقی، ملوک شبانکاره در بخشی از فارس، اتابکان فارس و قراختاییان در فارس و کرمان، آل اینجو در فارس و اصفهان، اتابکان لرستان بین اصفهان تا خوزستان، اتابکان یزد در ولایات تابع آن حوالی و شماری امیر نشین در طبرستان و مازندران که از هم مستقل و با هم در حال ستیز بودند.

هر چند برخی از این حکومتهای ملوک الطوایفی در فرجام روزگار ایلخانان بر افتادند، اما جدایی قلمرو آنها همچنان باقی ماند و حکومت ملوک الطوایفی که بعد از عهد تیمور هم به صورتهای دیگر ادامه حیات یافت، تا چندین سده بعد از بلیه مغولان، سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و بی نظمی و اغتشاش کرد که رهایی از آن، نیازمند حکومت مرکزی مقتدر بود و نیل بدان تا عهد صفوی برای ایرانیان ممکن نشد.

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:14 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

فهرست اسامی ایلخانان ایران


شجره ایلخانان ایران
 

مسیرهای لشکرکشی سرداران ایلخانی به ایران
  1. هولاکوخان پسر تولوی پور چنگیز از 651 تا 663 ه‍. ق.
  2. اباقاخان پسر هولاکو از 663 تا 680 ه‍. ق.
  3. تگودار (سلطان احمد) پسر هولاکو از 680 تا 683 ه‍. ق.
  4. ارغون‌خان پسر اباقا از 683 تا 690 ه‍. ق.
  5. گیخاتوخان پسر اباقا از 690 تا 694 ه‍. ق.
  6. بایدوخان پسر طرغان پسر هولاکو از جمادی الاولی 694 تا ذیقعده?694 ه‍. ق.
  7. غازان پسر ارغون از 694 تا 703 ه‍. ق.
  8. الجایتو (خدابنده) پسر ارغون از 703 تا 716 ه‍. ق.
  9. ابوسعید بهادرخان پسر الجایتو از 716 تا 736 ه‍. ق.

با مرگ ابوسعید درواقع دودمان هلاگو منقرض گشت، در ادامه شاهزادگان دیگر دودمان‌های مغول به مقام ایلخانی رسیدند و یا ادعای این مقام را داشتند. حتی گاهی شاهزادگانی با نسب‌های ساختگی ادعای تاج و تخت نمودند. افراد زیر را می‌توان از مدعیان مطرح ایلخانی در این دوران دانست؛

  1. ارپاوگان از 736 تا 736 ه‍. ق.
  2. موسی‌خان پسر علی پسر پایدو از شوال تا 14 ذیحجه?736 ه‍. ق.
  3. محمدخان پسر منگو تیمور پسر هولاکو... ذیحجه 737 ه‍. ق.
  4. ساتی‌بیک دختر الجایتو ذیحجه?739 تا 741 ه‍. ق.
  5. شاه‌جهان تیمور پسر آلافرنگ پسر گیخاتو ذیحجه?739 تا 740 ه‍. ق.
  6. سلیمان‌خان پسر یشموت پسر هولاکو ذیحجه?741 تا 745 ه‍. ق.
  7. طغاتیمورخان از 736 تا 753 ه‍. ق.
  8. انوشیروان از 744 تا 756 ه‍. ق.

فهرست اسامی وزیران و صاحبان دیوان در دوره ایلخانان [ویرایش]

  1. شمس‌الدین جوینی وزیر هلاکو خان، اباقا و تگودار تا سال 683 ه‍. ق. /1284 م.
  2. بوقا وزیر ارغون تا سال 687 ه‍. ق. /1289 م.
  3. سعدالدوله ابهری وزیر ارغون تا سال 690 ه‍. ق. /1291 م.
  4. صدرالدین زنجانی وزیر گیخاتو تا سال 694 ه‍. ق. /1295 م.
  5. جمال‌الدین زنجانی وزیر بایدو، سال 694 ه‍. ق. /1295 م.
  6. شرف‌الدین سمنانی وزیر غازان، سال 695 ه‍. ق. /1296 م.
  7. جمال‌الدین دستجردانی وزیر غازان به مدت یک ماه، سال 695 ه‍. ق. /1296 م.
  8. صدرالدین زنجانی وزیر غازان تا سال 697 ه‍. ق. /1298 م.
  9. سعدالدین ساوجی وزیر غازان و الجایتو تا سال 711 ه‍. ق. /1312 م.
  10. رشیدالدین فضل‌الله همدانی وزیر غازان و الجایتو و ابوسعید تا سال 1318 م.
  11. تاج‌الدین علیشاه وزیر الجایتو و ابوسعید تا سال 724 ه‍. ق. /1324 م.
  12. رکن‌الدین صاین وزیر ابوسعید
  13. دمشق خواجه وزیر ابوسعید تا سال 727 ه‍. ق. /1327 م.
  14. غیاث‌الدین فرزند رشیدالدین فضل‌الله، وزیر ابوسعید تا سال 736 ه‍. ق. /1336 م.

نابودی دستاوردهای مغولان به دست ابوسعید بهادرخان [ویرایش]

پسرش ابوسعید بهادرخان به هنگام جانشینی بیش از سیزده سال نداشت، از این رو به سادگی آلت دست امیران و وزیران قرار گرفت. عشق به شراب و حرمسرا هم او را از پرداختن به امور مملکت مانع شد به همین دلیل ساده‌تر آن دید که آن را به امیر چوپان واگذار کند. طولی نکشید که زمینه‌های رشد و ترقی که توسط اخلاف بهادر خان، بنیانی یافته بود به دست این ایلخان بر باد رفت. اجحاف و تعدی به مردمان، طغیان امیر چوپان و پسرش امیر تیمورتاش و داستان‌های عشقی و بد نامی بهادر خان، رفته رفته حکومت ایخانان را فروپژمرد. افزون بر این رقابتها مدعیان قدرت و تحریکات مخالفان نیز قدرت این سلاله را به تحلیل برده بود. قتل امیر اشرف «759 ق / 1358 م» واپسین امیر ایلخانی، زوال و فرومردن نهایی این سلاله را اعلام داشت.

پایان کار مغولان [ویرایش]

دوران ایلخانان هر چند با نظم و انضباط آغاز شد، اما در بی‌نظمی و هرج و مرج مقاومت ناپذیری پایان یافت. به طوری که تجربه حکومت ایلخانان در ایران دگرگونی اجتماعی جالبی را در تاریخ به معرض آزمون آورد. این که در فاصله دو نسل، ایلخانان اسلام آوردند، تجربه انحلال قوم فاتح را در فرهنگ قوم مغلوب یک بار دیگر در تاریخ ایران به صورت یک واقعیت تسلی بخش و قابل اعتماد به منصه ظهور رساند. سلاله یک قوم مهاجم سرانجام در طی دو نسل، مدافع قلمرو ایران شدند که از آن در برابر تهاجمات دیگران و هجوم بیگانگان جانانه دفاع کردند. ارتباط آنهادست کم شروع جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب شد.

توسعه علوم در عهد مغولان [ویرایش]


غازان خان حاکم مغول در حال خواندن قرآن

در عصر آنها طب، نجوم و ریاضیات در ایران توسعه قابل ملاحظه‌ای یافت. به طوری که عدم توجه این قوم به زبان فارسی نیز با اظهار علاقه زیادی که به تاریخ نشان می‌دادند جبران شد. چرا که کتابهای تاریخی قابل ملاحظه‌ای در این دوره به فارسی تدوین شد که جامع التواریخ (تاریخ رشیدی) در آن میان شاید نخستین تجربه موفق در نگارش دسته جمعی و گروهی تاریخ بود. به علاوه توجه برخی از این ایلخانان به ایجاد بناهای عظیم و آبادانی، در خاطر نسلهای بعدی به منزله جبران گذشته? اخلاف وحشی این قوم در ایران بود، چنان که پیدایش سبک تلفیقی ممتاز در تاریخ معماری ایران، نتیجه کوششهای برخی از این امیران بود.

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:13 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

تموچین فرمانروای بی رقیب طوایف مغول [ویرایش]

وقتی تموچین، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را فرمانبردار ساخت و از جانب سرکردگان قبایل قوم «قوریلتای»، خان بزرگ خوانده شد. او سپس با لقب چنگیز خان، در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان خان محیط یا خان اعظم، فرمانروای همه این طوایف شد. به طوری که چندی بعد نیز قبایل اویرات و قنقرات را فرمانگزار خویش کرد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت

قتل فرستاده چنگیز به دربار ایران و گریزناپذیری جنگ [ویرایش]

چنگیز خان تجارت با شاه خوارزم را وسیله‌ای برای برقراری رابطه بین دو دولت ساخت. به طوری که نخستین سفیر سلطان خوارزم در جلوی دروازه پکن به حضور خان رسید و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاری بین مغول و قلمرو سلطان تأکید کرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آمیز اعلام نمود.

در جریان سفر هیئت بازرگانی مغولان که از میان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتل عام همگی این تجار و سوء تدبیرهای بعدی سلطان، جنگ بین دو کشور را اجتناب ناپذیر ساخت. از طرفی خان مغول که از سوء رفتار سلطان خوارزم به خشم آمده بود در 614 ق / 1217 م، به ایران لشکر کشید. به طوری که یورش وحشیانه مغول، فرار مفتضحانه سلطان از مقابل وی، و رفتن از شهری به شهر دیگر را به‌دنبال داشت. ویرانی این تهاجم را چند برابر نمود. مغولان به هر دیار که وارد می‌شدند به کشتار نفوس، غارت اموال و ویرانی کامل شهر و آبادی‌ها می‌پرداختند. به نحوی که در کوتاه مدتی ماوراءالنهر، خراسان و عراق عرصه کشتار و ویرانی مغولان شد و مقاومت جلال الدین منکبرنی نیز نتوانست از ادامه هجوم چنگیز خان جلوگیری کند. ده سال حضور این قوم وحشی، بخش‌های عظیمی از جهان اسلام را به ویرانی و تباهی کشاند. تا این که عاقبت چنگیز در بازگشت به مغولستان در 624 ق / 1227 م، درگذشت و فاجعه عمیق انسانی را در پس این حادثه باقی گذاشت.

بر اساس شواهدی حمله مغولان به خاورمیانه و ایران بیش از آنکه با کشتار بازرگانان مغول ارتباط داشته باشد در راستای تداوم جنگهای صلیبی و همپیمانی میان صلیبیان و مغولان بوده‌است. حضور مسیحیت در مغولستان پیش و بیش از آشنایی آنان با اسلام رخ داده بود.[نیازمند منبع]

ورود نسل تازه مغولان به ایران به سرکردگی هلاکوخان [ویرایش]


چهل سال پس از این ماجرا، نوادگان مغول در موکب سپاه هلاکوخان دوباره به ایران آمدند. اما اینان با اعقاب خویش چنگیز خان، که به قصد تاخت و تاز آمده بودند، تفاوت بسیاری داشتند. این نسل تازه از مغولان در این مدت با ایران بیشتر آشنایی پیدا کرده و از غارتگری و وحشی‌گری عهد چنگیز، به مراتب معتدلتر و مجربتر به نظر می‌رسیدند. لشکرکشی هلاگو بر خلاف چنگیز، با طرح و نقشه‌ای پیش پرداخته همراه بود. منازل بین راه از پیش تعیین و راه گذار لشکر آماده و حتی پل‌ها و گذرگاه بازسازی شده بود. این بار تجربه به فرمانروایی مغول نشان داده بود که برای ایجاد یک قدرت پایدار در ایران، برچیدن بساط خلافت و اسماعیلیه ضرورت دارد و آنها می‌بایست به جای کشتار و تخریب بیهوده و بی‌نقشه، این دو قطب متضاد دنیای اسلام را که به خاطر جنبه مذهبی خویش، مانع از استقرار فرمانروایی آنها در ایران به شمار می‌آمدند، از بین بردارد.

سقوط قلعه الموت و برچیده شدن اسماعیلیه [ویرایش]

برچیدن قدرت اسماعیلیه در ایران با مشکل و مقاومتی جدی رو به رو نشد و با سقوط قلعه الموت در 654 ق، دولت خداوندان الموت به پایان راه رسید. از سوی دیگر خلیفه عباسی، علی رغم کوشش‌هایی که در ترساندن مغولان از عواقب شوم در افتادن با خاندان عباسیان انجام داد، نتوانست از حرکت هلاکو به بغداد جلوگیری کند، چرا که به زودی تختگاه عباسیان به محاصره افتاد. به همین دلیل مستعصم خلیفه ناچار به اردوگاه هلاکو آمد، این امر نیز مانع غارت و کشتار بغداد نشد. خلیفه و اولادش نیز با عده کثیری از رجال دولت به قتل رسیدند. بدین گونه خلافت عباسیان نیز فرو پاشید، هر چند سپردن امارت بغداد و عراق به عطا ملک جوینی، که از والیان مسلمان بود، تا حدی در کاهش آثار فروپاشی خلافت عباسی و کشتار بغداد موثر واقع شد.

بازگشت هلاکوخان به مغولستان پس از گشودن بغداد [ویرایش]

پس از گشودن بغداد، بر انداختن حکومت‌های شام، فلسطین و مصر در دستور کار هلاکو خان قرار گرفت. اما این نیت با مرگ برادرش منگو قاآن - خان مغولستان - که وی حکومتش را از وی داشت، هلاگو را به ترک شام و عزیمت به مغولستان وادار کرد.

هلاکو در آبادی ویرانیهایی که لشکرکشیهای او، موجب آن شده بود، اهتمام ورزید. به طوری که تعدادی ابنیه از جمله معبد بودایی در خوی، قصری در دامنه جبال آلاغ، و رصد خانه‌ای در مراغه ساخت.


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:11 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]
سلسله? ایلخانی (ایلخانان)
امپراطوری

 

 

654/1256750/1335

پرچم ایلخانان به نقل از اطلس کاتالان

قلمرو ایلخانان در اوج قدرت
پایتخت مراغه, تبریز و سلطانیه
زبان‌(ها) فارسی و ترکی
دین بودیسم, شمن‌باوری و اسلام شیعه
دولت پادشاهی
خان
 - 663-654 هولاکوخان
 - 680-663 اباقاخان
 - 683-680 احمد تکودار
 - 690-683 ارغون‌خان
 - 694-690 گیخاتوخان
 - 703-694 غازان پسر ارغون
قانونگذار قورولتای
تاریخچه  
 - تأسیس 654/1256
 - انقراض 750/1335
مساحت
 - 1310 3?750?000کیلومترمربع (1?447?883مایل‌مربع)
پیش از آن به دنبال آن
امپراطوری مغول
خوارزمشاهیان
عباسیان
چوپانیان
جلایریان
ارتنا
آل‌مظفر
آل‌اینجو
سربداران
تیموریان
ملوک شبانکاره

ایلخانان یا ایلخانیان نام سلسله‌ای است که از سال 654 تا 750 ه‍. ق. معادل 1256 تا 1335 میلادی در ایران حکومت می‌کردند و فرزندان چنگیزخان مغول بودند. لشکریان چنگیزخان نخستین بار در سال 618 ه‍. ق. معادل 1221 میلادی به خراسان حمله نمودند. چنگیزخان در سال 1225 میلادی به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت. سال 1251 م. منگو یا منگل، خان بزرگ یا قاآن، بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاکو و قوبیلای (کوبلاخان) به ترتیب به ایران و چین پیروزی‌های مغولان را تحکیم و تکمیل کند. هولاکو با فتح ایران سلسله ایلخانیان ایران و قوبیلای با فتح چین سلسله یوان چین را بنیاد گذاردند. ایلخانان یعنی خانان محلی و غرض از این عنوان آن بوده‌است که سمت اطاعت ایلخانان را نسبت به قاآنان می‌رسانند و این احترام همه وقت از طرف ایلخانان ایران رعایت می‌شده‌است. فتح ایران به دست هلاکوخان پیامدهای مهمی چون پایان کار اسماعیلیان و انقراض خلافت عباسیان در پی داشت. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان خود را سلطان نامیده و نام‌های اسلامی برگزیدند.


مرزهای امپراتوری مغول در عصر چنگیزخان

مغول و ایلخانان «736 - 614 ق / 1335 - 1217 م [ویرایش]

در طی همان روزهایی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزها ماوراءالنهر گسترش می‌داد و خلیفه بغداد - الناصر الدین الله - برای رویارویی با توسعه قدرت او در جبال و عراق بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه می‌کرد «حدود 613 ق / 1216 م»، در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، قدرت نو خاسته‌ای در حال شکل گیری بود که به تدریج به درون مرزها می‌خزید و خود را برای تهدید و تسخیر آماده می‌کرد. با این حال، خلیفه و سلطان در کشمکشها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند و یا آن قدر در محیط بسته افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً نمی‌دیدند و یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنه‌ای به شمار نمی‌آوردند. اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از نواحی صحرای گوبی و جبال تیانشان به سوی ماوراءالنهر می‌خزید و از همان ایام فاجعه‌ای عظیم را تدارک می‌دید، دولت نوخاسته مغول بود که ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم پایان داد، و هم به خلافت بغداد. پیشروی مغولان به درون ایران از جانب ماوراءالنهر مغول که در آن روزها عنوان اتحادیه طوایف تاتار، قیات، نایمان، کرائیت و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بین ترکستان، چین، و سیبری بشمار می‌رفت، پیشروی خود را از سوی مرزهای ماوراءالنهر آغاز کرده بود. این طوایف که به قول برخی مورخان، «هونهای جدید» بشمار می‌رفتن، اگر هم در واقع اخلاف هونهای قدیم نبوده باشند، اما وارث مهارت آنها، در جنگجویی، تیر اندازی، و سلحشوری به شمار می‌آمدند. با وجودی که هونهای جدید هشتصد سال پس از هونهای قدیم پا به عرصه تاریخ گذاشتند، با این وصف خاطره فجایع آنها را در تاریخ زنده کردند. به طوری که اینها نیز مانند همان مهاجمان باستانی، از اعماق بیابانهای گوبی و سرزمینهای اطراف چین و سیبری برخاستند، و با ولع و آزمندی بی سابقه‌ای، مدت زمانی کوتاه، بخش عمده‌ای از دنیای متمدن در قلمرو اسلام را، به ویرانی و نابودی کشیدند. به طوری که گذشت هشت سده، هیچ گونه تغییری در خُلق و خوی و رفتار معیشتی و اجتماعی آنها پدید نیاورد، چنان که همچون هونهای قدیم، در زیر چادرهای نمد یا در هوای آزاد بیابانها سر می‌کردند و در کنار شتران، گوسفندان، و اسبان خویش عمر را سپری می‌کردند. اگر هم خشکسالی و دام مرگی پیش می‌آمد از خوردن هیچ چیز حتی شپش نیز خودداری نمی‌کردند. که البته گوشت موش، گربه و سگ و همچنین خون حیوانات نیز گه گاه مایه عیش


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:10 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

خوارزمشاهیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال 616 تا 491 قمری برابر با 1219 تا 1098 میلادی بر ایران فرمانروایی کردند.

محتویات

 [نهفتن

آغاز کار خوارزمشاهیان [ویرایش]

نوشتکین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سلجوقیان خریداری شد. این غلام رفته رفته در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد. نوشتکین صاحب 9 پسر بود که بزرگ‌ترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت. پس از نوشتکین، فرزندش محمد از جانب برکیارق به ولایت خوارزم رسید «491 ق / 1098 م» و سلطان سنجر نیز بعدها او را در آن سمت ابقاء کرد. بدین ترتیب دولت جدیدی بنیانگذاری شد که بیش از هر چیز برآورده و دست پرورده سلجوقیان بود. قطب الدین محمد به مدت سی سال تحت قیومیت و اطاعت سلجوقیان امارت کرد. پسرش اتسز هم که بعد از او در 522 ق / 1128 م به فرمان سنجر امارت خوارزم یافت، از نزدیکان درگاه سلطان سلجوقی بود. هر چند بعدها کدورتی بین وی و سلطان سنجر پدید آمد که به درگیریهای متعددی هم منجر شد، اما تا زمان حیات سلطان سنجر، اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمک چندانی بکند. چون اتسز پیش از سنجر وفات یافت، پسرش ایل ارسلان «551 ق / 1156 م» امیر خوارزم شد. اما در زمان او که سلطان سنجر نیز وفات یافته بود، نزاع داخلی سلجوقیان، امکانی را فراهم آورد تا ایل ارسلان به قسمتی از خراسان «558 ق / 1163 م» و ماوراءالنهر «553 ق / 1158 م» که هر دو در آن ایام دچار فترت بودند، دست یابد و به این ترتیب نزدیک به پانزده سال به عنوان خوارزمشاه حکومت کند.

میراث سلجوقی در اختیار خوارزمشاهیان [ویرایش]

بعد از ایل ارسلان، منازعاتی که بین پسرانش سلطانشاه و علاءالدین تکش برای دستیابی به فرمانروایی ولایات بروز کرد، بارها موجب رویارویی نیروهای این دو برادر شد، تا این که عاقبت با استیلای تکش این درگیریها به پایان رسید.

در زمان تکش تمامی خراسان، ری و عراق عجم، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد. غلبه تکش بر تمام میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش «رمضان 596 ق / ژوئن 1200 م»، پسرش محمد خود را علاءالدین محمد خواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد.

رویارویی علاء الدین محمد با خلیفه عباسی [ویرایش]

بیست سال «596 - 616 ق / 1200 - 1219 م» فرمانروایی علاءالدین محمد خوارزمشاه به طول انجامید. سلطان محمد که میراث دشمنی با خلیفه را از پدر داشت، از همان آغاز امارت، خود را از تأیید و حمایت فقی‌هان و ائمه ولایت محروم دید به همین دلیل ناچار شد تا بر امیران قبچاق خویش، یعنی ترکان قنقلی که خویشان مادرش ترکان خاتون بودند، تکیه کند و با میدان دادن به این دسته از سپاهیان متجاوز، بی‌رحم و عاری از انضباط که در نزد اهل خوارزم بیگانه هم تلقی می‌شدند، به تدریج حکومت خوارزمشاه را در همه جا مورد نفرت عام ساخت.


مسیر لشکرکشی های سرداران و پادشاهان خوارزمشاهی

رویارویی با مغولان [ویرایش]

در طی همان ایامی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای ماوراءالنهر گسترش می‌داد و خلیفه بغداد - الناصر الدین بالله - برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق سرگرم توطئه بود؛ در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاهیان، قدرت نو خاسته‌ای در حال طلوع بود . مغولان که در آن ایام با ایجاد اتحادیه‌ای از طوایف بدوی یا بدوی گونه، خود را برای حرکت به سوی ماوراءالنهر آماده می‌ساختند، اهمیت و قدرتشان در معادلات و مجادلات سیاسی سلطان خوارزمشاه و خلیفه بغداد، نه تنها جایگاهی پیدا نکرد بلکه به حساب هم آورده نشد. در نتیجه فاجعه عظیمی که تدارک دیده می‌شد، از دید دو قدرت و نیروی مهم آن پوشیده ماند به طوری که هنگامی که دهان باز کرد، نه از سلطنت پر آوازه خوارزم چیزی باقی گذاشت و نه از دستگاه خلافت. آنچه باقی ماند، ویرانی، تباهی، کشتارهای دسته جمعی، روحیه تباه شد. و در یک کلام، ویرانی یک تمدن بود. هنگامی که چنگیز خان به تختگاه خویش باز می‌گشت، بخش عمده ایران به کلی ویران شده و بسیاری از آثار تمدنی آن نابود شده بود. دستاوردهای دولت خوارزمشاهی که با سعی و کوشش بنیانگذاران آن که می‌توانست آینده بهتری را برای ایران زمین و تمدن اسلامی رقم زند، در نکبت استبداد مطلقه، ماجراجوییهای شاهانه و تنگ نظریهای مذهبی و سیاسی، رنگ باخت و تباهی را نصیب مجریان، کارگزاران، کار گردانان و از همه مهم‌تر مردم محروم نمود.

فرمانروایان خوارزمشاهی [ویرایش]

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:9 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

فرهنگ [ویرایش]

بنیادگذاری مدارس نظامیه، در بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان و ایجاد کتابخانه‌ها و خانقاه‌ها و مدارس گوناگون از کوشش‌های فرهنگی این دوره‌است.

نویسندگان و مشاهیری مانند: امام فخر رازی، امام محمد غزالی، ابوالفرج بن جوزی، شیخ شهاب الدّین سهروردی، امام الحرمین جوینی و امثال آنان نیز در این روزگار می‌زیستند. [5]

زبان فارسی در این دوره رواج کامل یافت و بیشتر پادشاهان سلجوقی در گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی و سخن پارسی و تشویق و ترغیب شعرا و نویسندگان فارسی‌زبان کوشش فراوان کردند.

پادشاهان سلجوقی برخی خود شعر می‎سرودند، چنانکه ملکشاه سلجوقی هم اشعار فارسی حفظ داشت و هم خود به فارسی شعر می‎گفت و همچنین طغرل سوم آخرین پادشاه این سلسله شاعر پارسی‌گوی بوده‌است.[6]

گروهی از شاعران این دوره هم‌چون امیرالشعرا معزی، انوری و خاقانی و نظامی در شمار استادان و پیشکسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند و سخن‎سرایان و نویسندگان دیگری که در این دوره از پشتیبانی شاهان و وزیران سلجوقی برخوردار بودند عبارتند از: ابوالفضل بیهقی، خواجه عبدالله انصاری، اسدی طوسی، حکیم ناصر خسرو، عمر خیام، سنایی، جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و دیگران...

شعر فارسی در این روزگار پیشرفت‌هایی کرد و سبک ویژه‌ای به نام سبک عراقی در آن پدید آمد.[7]

هم‌چنین در دوران سلجوقی آثاری چون کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» در داروشناسی و مفردات دارو «زادالمسافرین» ناصرخسرو در حکمت نظری و «کیمیای سعادت» غزالی در حکمت عملی به فارسی نوشته شدند. ولی کسانی چون زَمَخشَری و شهرستانی، نیز در این دوره کتب فراوانی به زبان عربی که در واقع زبان دینی به شمار می‎رفت تألیف کردند. [8]

هنر در دوران سلجوقیان [ویرایش]


نوآوری‌های معماران ایرانی در این دوره از هند تا آسیای صغیر، نتایج و پی‌آمدهای وسیعی در بر داشت؛ و هنرمندان در گستره? وسیعی از هنرها، شامل نساجی و سفالگری، عاجکاری، فلزکاری با ویژگی‌های منطقه‌ای آثار ماندگاری را خلق کردند.

نگارخانه [ویرایش]

 

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:8 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]

انشعاب در حکمرانی سلجوقیان [ویرایش]

یه علت گسترش حکومت سلاجقه، ملکشاه، کشور را به ایالات و ولایات مختلف تقسیم کرده بود و هر ولایت را یکی از شاهزادگان، امراء یا اتابکان اداره می‌کرد.

اینان به علت دوری از اصفهان، پایتخت آن عهد و قدرتی که ملکشاه به آنها داده بود، بعد از مدتی شروع به تشکیل حکومتی جدا و مستقل کردند.

سلسله خوارزمشاهیان به دست انوشتکین غزجه که یکی از امراء بود تأسیس شد.

اتابکان نیز برای خود دم از استقلال زدند. در کرمان سلسله سلاجقه کرمان و در روم سلسله سلاجقه روم بوجود آمد. از طرف دیگر اتابکان آذربایجان و اتابکان لرستان هم ادعای استقلال کردند.

سلطان محمد [ویرایش]

سلطان محمد را می‌توان آخرین پادشاه سلجوقیان دانست که بر تمام تصرفات این سلسله حکومت کرد. پس از اینکه ملکشاه زندگی را بدرود گفت بین پسران و شاهزادگان سلجوقی جدال سنگینی در گرفت.

...ابتدا بین دو پسر او محمود و پسر بزرگ برکیارق جنگ بر سر تاج و تخت سر گرفت. این جدال عاقبت در اصفهان با پیروزی محمود به پایان رسید و برکیارق زندانی شد. اما بعد از مدتی محمود بر اثر بیماری آبله در گذشت و قدرت دوباره به برکیارق بر گردانده شد.

محمد پسر دیگر ملکشاه که در آن موقع سلطنت گنجه را بر عهده داشت سر به شورش علیه برادر خویش برداشت. بجز جنگ اول که در نزدیکی همدان رخ داد و با شکست محمد به پایان رسید، پنج جنگ دیگر نیز رخ داد که عاقبت با صلح بین دو برادر به پایان رسید. اما برکیارق در سال 498 هجری یک سال بعد از صلح با برادرش محمد در گذشت و امور به محمد منتقل شد.

سلطان محمد امور مربوط به خراسان را به برادر خود سنجر واگذار کرد و خود امور دیگر تصرفات را به عهده گرفت. شام، آسیای صغیر و عراق عرب بخاطر از بین رفتن قدرت خلفای عباسی در فرمان او بود.

سلجوقیان شرق ایران [ویرایش]

بعد از آنکه سلطان محمد در گذشت سلطنت ایران تقریباً به دو قسمت تقسیم شد: سلجوقیان شرق به دست سلطان سنجر برادر سلطان محمد و سلجوقیان غرب به دست محمود. سلطان سنجر در دوران سلطنت خود کشمکش‌های فراوانی را پشت سر گذاشت، اما قسمتی از کشور یعنی خراسان به پایتختی مرو را کاملاً در اختیار خود داشت.

عاقبت سنجر در سن 72 سالگی و بعد از تقریباً 62 سال سلطنت در سال 552 هجری زندگی را بدرود گفت. سنجر برای خود جانشینی نداشت و خواهر زاده اش رکن الدین محمود به جای او بر تخت نشست.

اما دز سال 577 هجری به دست یکی از سرداران سلجوقی کور شد و باقی زندگی را در زندان به سر برد تا در گذشت.

دودمان سلجوقیان شرق با مرگ سنجر از بین رفت...!

پادشاهان سلجوقی [ویرایش]

نوشتار اصلی: پادشاهان سلجوقی

  پادشاه زندگی پادشاهی (تاریخ میلادی)
1 رکن‌الدین طغرل‌بیک بن سلجوق

 .... -....  

 1037-1063 

2 عضدالدوله آلپ ارسلان

 .... -....  

 1063-1072 

3 جلال‌الدوله ملکشاه

 .... -1092 

 1072-1092 

4 ناصر الدنیا و الدین محمود بن ملکشاه

 1087-....  

 1092-1094 

5 رکن الدین برکیارق

 .... -....  

 1094-1105 

6 جلال‌الدین ملکشاه بن برکیارق

 1100-....  

 1105-1105 

7 غیاث الدنیا و الدین محمد

 1118-...  

 1105-1118 

8 محمود بن محمد بن ملکشاه

 1104-1131 

 1118-1131 

9 داود بن ابوالقاسم درگزینی

 .... -....  

 1131-1131 

10 مسعود بن محمد بن ملکشاه

 .... -1152 

 1134-1152 

11 معزالدین احمد سنجر

 1086-1157 

 1097-1157 


 

منبع: wikipedia.org


[ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:7 عصر ] [ محمد آذر ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

این هم از یک عمر مستی کردنم/ سالها شنبم پرستی کردنم/ ای دلم زهر جدایی را بخور/ چوب عمری با وفایی را بخور/ ای دلم دیدی که ماتت کردو رفت/ خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت/ من که گفتم این بهار افسردنیست/ من که گفتم این پرستو رفتنیست/ آه عجب کاری به دستم داد دل/ هم شکستو هم شکستم داد دل
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 232065
فال عشق
فال کلیکی
عشق سنج آنلاین
پیامک تصادفی
جملات پـَـــ نــه پـَـــ
جملات دکتر علی شریعتی
سخن بزرگان
جعبه حدیث تصادفی
ذکر ایام هفته
اوقات شرعی