هرچی بخوای این تو هست... |
ساختار اجرایی [ویرایش]کشور ایران از زمان شاه عباس یکم به پنج سرزمین، یخش شده بود و هر کدام از آن سرزمینها را نیز به بخشهای کوچکتر (تا 25 سرزمین بخش کرده بودند).خان بالاترین مقامی بود که از طرف شاه برای اداره یک سرزمین گماشته میشد و تنها زیر نظر شاه انجام کار کرده و تنها به او پاسخگو بود. سرزمین زیر فرمان یک خان، خود به چند بخش تقسیم میشد که اداره آنها را افرادی که دارای سمت سلطان بودند، به دوش داشتند. سلطانها به راستی والیان درجه دوم بودند. مقام پسین در میان والیان پس از سلطان بیگلربیگی نام داشت. خانها و سلطانها در بخش زیر فرمان خود مانند یک شاه کوچک فرمانروایی میکردند. خانها، بخش اصلی درآمد سرزمین خود را برای کارهای درونی اداری و شخصی خود و نیز تعهد پرداخت مواجب سربازانی که از مرکز به آنها محول شده بود، مصرف میکردند و اندازه? نسبتاً کمی را برای دربار میفرستادند. آنها در برابر تهدیدهای بیگانه متعهد به نگاهبانی سرزمین زیر فرمان خود بودند. بیشتر قریب به اتفاق خانها و سلطانها، سران قزلباش بودند و با ایل خود در سرزمین زیر فرمان زندگی میکردند.[50] در این میان برخی از بخشهای کشور بودند که فرمانروای آنها از خودمختاری خان یا سلطان برخوردار نبود و به راستی وکیل یا نمایندهای از طرف شاه آنها را اداره میکرد که آنها را وزیر مینامیدند. همه? درآمد این بخشها برای دربار فرستاده میشد و بودجه مصرفی این بخشها را دربار تعیین و تامین میکرد. این بخشها را اراضی خاصه مینامیدند. در آغاز پادشاهای صفویان بخشهای خاصه محدود به استانهای نزدیک به تختگاه بود اما از زمان شاه عباس یکم به این بخشها افزوده شد. زیرا از یک سو درآمد مستقل شاه را افزایش میداد و از سوی دیگر از افزایش نیروی فرماندههان قزلباش در برابر شاه جلوگیری میشد. اما در برابر، فرمانروایان بخشهای خاصه از توانایی نظامی و مدیریتی و انگیزه بسیار کمتری نسبت به خانها و سلطانها برای اداره برخوردار بودند و در برابر تهدیدهای بیگانه بسیار سستی میکردند.[50] از زمان شاه صفی به بعد بخشهای خاصه به تندی گسترش یافتند و یکی از علتهای ناتوانی نیروی نظامی صفویان را همین کار میدانند. در برابر گاهی یک بخش دچار تهدید بیگانه میشد و شاه برای افزایش توان برابری یک خان قزلباش را برآن بخش میگمارد. تا پایان پادشاهی شاه عباس یکم هیچکدام از استانهای مرزی به گونه? خاصه اداره نمیشد. در زمان شاه صفی ایالت فارس به گونه? خاصه در آمد زیرا تهدیدی نظامی برای آنجا گمان نمیشد. [3] بالاترین مقام اجرایی در شهر خان یا سلطان یا وزیر آن بخش شمرده میشد (چه در آن شهر جایگیر باشد چه نباشد). پس از خان یا سلطان یا وزیر، داروغه شهر جای داشت. ادارهکننده اصلی شهر، به راستی داروغه بود. داروغه کار نگهداری امنیت و نظم شهر و همچنین کار رسیدگی به دعاوی وابسته به زد و خورد و کشت را به دوش داشت. عسس، کوتوال، کلانتر و محتسب همه زیر فرمان داروغه کار میکردند. عسس فرماندهی نگهبانان شب را به دوش داشت. کوتوال مسئول نگاهبانی و نگهداری از استحکامات بود و در شهرهایی که داروغه نداشت، عسس کار داروغه را نیز دارا بود.[50] کلانتر میانجی بین داروغه و مقامهای بالاتر و مردم عادی بود. در شهرهای بزرگ هر محله برای خود دارای کلانتر بود. کلانتر کار نگاهبانی از حقوق مردم در برابر دولتیان و بخشبندی کارهای سخت (گفتهشده از سوی مقامها) به گونه? برابر بین مردم و گرفتن مالیاتها از مردم را بر دوش داشت. در روستاها کدخداها کارهای کلانترها را انجام میدادند. محتسب بر درستی اندازهها و اوزان در شهر نظارت میکرد و نرخ کالاهای اساسی را نیز در شهر تعیین و اعلام میکرد.[50] ساختار سپاهی و لشکری [ویرایش]نیروهای سپاه ایران در آغاز به پادشاهی رسیدن شاه اسماعیل یکم تا زمان پادشاهی شاه عباس یکم، درستشده از ایلهای قزلباش بود. قزلباشان به گونه? سواره میجنگیدند و سواران آنها را قورچی مینامیدند. قورچیها مسلح به شمشیرهای هلالی شکل (مناسب برای نبرد سواره)، کمان و تفنگ بودند. از زمان شاه عباس یکم به بعد نیروهای پیاده مسلح به تفنگ از مردم تاجیک (غیر قزلباش) و نیز سپاه غلامان خاصه (درستشده از گرجیها، چرکسها و ارمنیها) ساخته شد. توپخانه نیز معمولاً در دورهگیری (محاصره) شهرها از زمان شاه تهماسب یکم به کار گرفته میشد اما به شوند (دلیل) گونه? تاکتیکهای جنگی ایرانیان که بر اساس تحرک زیاد در میدان جنگ بود، در جنگهای مستقیم نقش زیادی نداشت. بالاترین مقام نظامی از زمان شاه عباس یکم به بعد سپهسالار ایران بود. این سمت در ابتدا دایمی بود ولی از زمان شاه صفی در زمان جنگ تعیین میشد. مقامهای اصلی سپاه ایران در زمان شاه سلیمان (گفته از سفرنامه کمپفر) به شرح زیرند:[50]
به جز نیروهای نظامی گفته شده گروهی ساخته از 2000 سرباز مجهز پیاده نامور به جزایری وجود داشتند که مزد آنها را شاه پرداخت میکرد و کار نگهبانی از دربار را به دوش داشتند. آنها زیر فرماندهی ایشیک آقاسی بودند.[50] یگانهای درونی در سپاه را افسرانی دارای عنوانهای زیر اداره مینمودند. این عنوانها همگی از واژههای ترکی درست شدهاند:[50]
(البته همانگونه که امروزه نیز رایج است گاه تعداد سربازان زیر فرماندهی این صاحبمنصبان کمتر یا بیشتر از میزان نامی آن بود) مزد سربازان به صورت حواله پرداخت میشد. این حوالهها برای والیان بخشهای گوناگون کشور صادر میشد و سربازان معمولاً به دلیل عدم امکان سفر به آن بخشها آنها را به دلالان میفروختند. تامین خوراک در هنگام جنگها به دوش خود سربازان بود، به همین شوند (دلیل) در هنگام جنگها پیشهوران در پی سپاه روان میشدند و کالاهای مورد نیاز را به آنها میفروختند.[50] منبع: wikipedia.org [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 7:36 عصر ] [ محمد آذر ]
[ نظر ]
|